چه خوب می شد اگه می تونستم هیچ وقت، هیچ توقعی، از هیچ کس، نداشته باشم...
« وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى »
درباره من
- باران
- من را هنوز اگرچه نشناخته ام و هر روز ابعاد جدیدی از این موجود پیچیده برایم روشن می شود، آنهم با دنیایی از ابهام در محدوده شناختیِ کوچک و با دخالت های خودآگاه و ناخودآگاه پر رمز و رازش، اما امیدوارم همان باشد که تو می خواستی، همان شود که تو می خواهی...
یادداشتهای پیشین
-
▼
2010
(322)
-
▼
مهٔ
(37)
- کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم...
- الهی اجعل قلبی واثقا بما عندک
- بهم ریختگیِ دهشتناکِ غوغای سکوت
- خسته ام، خیلی خسته
- به زیبایی سادگی
- انگیزه های خاموشی
- خدایامطمئنم آگاه تر از منی به منلطفا خودت هر چه زو...
- این مهمه که...
- که من دلشده این ره نه به خود میپویم...
- انتظار بیجا
- گزینه درست را حدس بزنید!
- باز باران با ترانه
- هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال
- من و درس و مشق
- تکامل
- سواد لوح بینش را عزیز از بهر آن دارم، که جان را نس...
- وحدت در کثرت
- کلام آخر
- عسیری
- گرچه رندی و خرابی گنه ماست ولی، عاشقی گفت که تو بن...
- بسم الله الرحمن الرحیم
- احساس سوختن به تماشا نمی شود
- حالا چی کار کنم؟
- به شادی تو شادم مهربانم
- قاف
- که تو خود در دلی و میدانی
- تو کجا و...
- بـضرب سیفـک قتـلی حیاتـنا ابدا، لان روحی قد طاب ان...
- زهــــــــرا
- اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ سُؤَالَ خَاضِعٍ مُتَ...
- بیعنوان
- پروانه گی!
- دم آویز، جانوری که غمگین بود
- با دل آرامی مرا خاطر خوشست/ کز دلم یکباره برد آرام را
- همت ما نمیکند زو بجز آرزوی او
- مادر
- درنگ کن
-
▼
مهٔ
(37)
پست‌ها
