دوشنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۹۰

یکشنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۹۰

...
هر دم از روی تو نقشی زندم روی خیال
با که گویم که در این پرده چها می بینم
...

جمعه، فروردین ۲۶، ۱۳۹۰

میل رهایی

دیروز که دیدمت دیگه دوست نداشتم دوستت داشته باشم. دیگه دوست نداشتم ببینمت، خسته ام، از تو، از دوست داشتنت، از بی توجهی های تموم نشدنی ات، شایدم همه اینا بهونه خسته شدنم از خودم باشه، کسی چه می دونه؟!....

از اگر...

در تمام طول این سفر اگر
طول و عرض صفر را
طی نکرده ام

در عبور از این مسیر دور
از الف اگر گذشته م
از اگر به یا اگر رسیده ام
از کجا به نا کجا...

یا اگر به وهم بودنم
احتمال داده ام

باز هم دویده ام
آنچنان که زندگی مرا
در هوای تو
نفس نفس
حدس می زند

هر چه می دوم
با گمان رد گامهای تو
گم نمی شوم

راستی
در میان این همه اگر
تو چقدر بایدی!

«قیصر امین پور»
این مدت که نبودم تنها چیزی که حقیقت داشت دلتنگی ام برای ماهی های حوضم بود و یاد تو. بجز این هر چی دیدی و شنیدی دروغه...