سه‌شنبه، شهریور ۰۷، ۱۳۹۱

جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی، غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد

از میدان استفامت، میدان تفکّر زاید. تفکر دل را، چون پوییدن است نفس را، التفکر هو ترتیب امور معلومة، لتأدی إلی مجهول. قوله تعالی : «و تلک الامثال نضر بها للناس، لعلهم یتفکرون».
تفکر بر سه قسم است: یکی حرام است، و یکی مستحب است و دیگر واجب. آن قسم تفکر که حرام است در سه چیز است: در صفات رب العزّة، که آن تخم حیرت است. دیگر در جزای کار وی است، که آن تخم تهمت است. سیم: در اسرار خلقت است که آن تخم خصومت است.
آنکه مستحب است: تفکر در صنایع صنع صانع است، که آن تخم حکمت است. و در اقصام حق، که آن تخم بصیرت است. و در آلاء وی، که آن تخم محبّت است.
سیم تفکری که واجب است: تفکر در کار خویش است، که آن کار تعظیم است و جستن عیب خویش، در طاعت است، که آن تخم شرم است و غرض تام جزم آن حزم خود را دیدن، که آن تخم بیم است و پروردن نیاز، جزای آن دیدار است، و آن سه چیز است: تفکّر و تدبّر و تذکّر.
تفکّر در کرد، و تدبّر در گفت و تذکّر در بخش. کرد: چون؟، و گفت: چه؟، و بخش: چند؟. کرد: نغز و گفت: راست و بخش: پاک!
...

کار نه تنها کردِ بنده دارد، بلکه کار، خواستِ خدا دارد، بنده به کوشش تنهایی خویش، نجات خویش کی تواند؟

«وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» ﴿نحل ۴۴﴾


بدان که تفّکر پژوهندگی بصیرت است، برای دریافتن جستنی. و آن را سه نوع باشد: تفّکر در عین توحید، تفکّر در لطایف صنع او، تفّکر در معنیهای اعمال و احوال.
و تفّکر در عین توحید، برجَستن دربجر جُحود (انکار) است: از آن وا نرهد، جز با عصمتِ چنگ زدن به ضیاء کشف و تمسّک به علم ظاهر.
و تفّکر در معانی اعمال و احوال آن است که رهنوردیِ طریقِ حقیقت را آسان کند.
و رهایی از تفّکر بر عینِ توحید، به سه چیز باشد: با دانستن ناتوانی عقل، با نومیدی از واقف شدن بر غایات، با عصمتِ چنگ زدن به دستاویز تعظیم.
و درک لطایف صنع، به سه چیز باشد: با حسن نظر بر مبادی منّتها، و پذیرفتن دعوتهای اشارتها، و وارستن از بندگی شهوتها.
وقوف بر تفّکر مراتب اعمال و احوال، به سه چیز باشد: هم صحبتی جستن با علم، حذر کردن از رسوم*، شناسایی مواقع بارانهای سودمند*.... 
* عبدالرزاق کاشانی آن را شریعت معنی می کند، و سلوک و صفات شخصی صوفی از روی ظاهر.
* همان که خداوند در دلهای عارفان می باراند، از ابرهای حکمت ربّانی خویش...

مدیر مدبر...

پول رو با بی عدالتی نسبت به بقیه تنها انگیزاننده یه عده کردن، هم باج دادن به اون آدمهای خاصه و هم بی انصافی در حق بقیه. تا کجا می شه با پول بی انگیزه ها رو وابسته نگه داشت؟ به قیمت از دست رفتن علایق و انگیزه های بقیه؟!...
دلم نمی خواد تو محیط کارم شاهد شکل گرفتن این چرخه بی عدالتی و بی انگیزه گی باشم. دلم نمی خواد به قیمت نگه داشتن یکی (حتی اگه از عزیزترینهام باشه)، همه رو از دست بدم...
چقدر برای بعضی ها راحته بجز خودشون به هیچ کس دیگه ای فکر نکنن. چقدر برای بعضی های دیگه راحته خودشونو کنار بکشن و بقیه رو رها کنن به حال خودشون...این جا است که مطمئن می شم نه نمازهای جعفر طیار و  شب طولانی، و نه چله های بی ثمر و کلاس های اساتید مبدع میونبرهای رِند وار! هیچ کدوم هادی آدم نیست تو این راه بی همراه و سخت وقتی چشم بسته باشیم روی تعقل، حقیقت و راه آشکاری که تو صاف و واضح پیش رومون قرار دادی... وه که چه کوته بینیم و سخت بی انصاف...

چهارشنبه، مرداد ۲۵، ۱۳۹۱

...

همه رنجها از آن می خیزد که چیزی خواهی و آن میسّر نشود. 
چون نخواهی، رنج نماند...

پنجشنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۹۱

باده درده چند از این باد غرور، خاک بر سر نفس نافرجام را

ساقیا برخیز و درده جام را 
خاک بر سر کن غم ایام را 

ساغر می بر کفم نه تا ز بر 
برکشم این دلق ازرق فام را 

گر چه بدنامیست نزد عاقلان 
ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را 

باده درده چند از این باد غرور 
خاک بر سر نفس نافرجام را 

دود آه سینهٔ نالان من 
سوخت این افسردگان خام را 

محرم راز دل شیدای خود 
کس نمی‌بینم ز خاص و عام را 

با دلارامی مرا خاطر خوش است 
کز دلم یک باره برد آرام را
....

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا أمينَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ

وَ لَوْلا أَنْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى، وَ كانَ بَعْدَهُ هُدىً مِنَ الضَّلالِ، وَ نُوراً مِنَ الْعَمى، وَ حَبْلَ اللَّهِ الْمَتينَ، وَ صِراطَهُ الْمُسْتَقيمَ، لا يُسْبَقُ بِقَرابَةٍ فى رَحِمٍ، وَ لا بِسابِقَةٍ فى دينٍ، وَلا يُلْحَقُ فى مَنْقَبَةٍ مِنْ مَناقِبِهِ، يَحْذُو حَذْوَ­الرَّسُولِ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِما وَآلِهِما، وَ يُقاتِلُ عَلَى التَّأْويلِ، وَلا تَأْخُذُهُ فِى اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ، قَـدْ وَتَـرَ فيهِ صَناديدَ الْعَرَبِ، وَ قَتَلَ أَبْطالَهُمْ، وَ ناوَشَ ذُؤْبانَهُمْ، فَأَوْدَعَ قُلُوبَهُمْ أَحْقاداً، بَدْرِيَّةً وَ خَيْبَرِيَّةً وَ حُنَيْنِيَّةً وَ غَيْرَهُنَّ، فَأَضَبَّتْ عَلى عَداوَتِهِ، وَ أَكَبَّتْ عَلى مُنابَذَتِهِ، حَتّى قَتَلَ النّاكِثينَ وَ الْقاسِطينَ وَالْمارِقينَ وَ لَمّا قَضى نَحْبَهُ، وَ قَتَلَهُ أَشْقَى الْآخِرينَ، يَتْبَعُ أَشْقَى الْأَوَّلينَ...

یکشنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۹۱

عشق و سودا و هوس در سر بماند، صبر و آرام و قرار از دست رفت

سخت دلگیرم و تنها
تصمیمم رو گرفتم
اما ...
تو چه می دونی اسیری واسه پروانه یعنی چی،
بی آبی واسه ماهی یعنی چی، 
قفس واسه پرنده یعنی چی...

جمعه، مرداد ۱۳، ۱۳۹۱

الله معی، الله شاهدی، الله ناظری

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَبَلِّغْ بِايمانى اَكْمَلَ الْايمانِ، وَاجْعَلْ يَقينى اَفْضَلَ الْيَقينِ، وَانْتَهِ بِنِيَّتى اِلى‏ اَحْسَنِ النِّيَّاتِ، وَ بِعَمَلى اِلى‏ اَحْسَنِ الْاَعْمالِ. اَللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِكَ نِيَّتى، وَصَحِّحْ بِما عِنْدَكَ يَقينى، وَاسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ ما فَسَدَ مِنّى. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَاكْفِنى ما يَشْغَلُنِى الاْهْتِمامُ بِهِ، وَاسْتَعْمِلْنى بِما تَسْئَلُنى غَداً عَنْهُ، وَاسْتَفْرِغْ اَيّامى فيما خَلَقْتَنى لَهُ، 
اَللَّهُمَّ لاتَفْتِنّى بِالنَّظَرِ، وَاَعِزَّنى وَلاتَبْتَلِيَنّى بِالْكِبْرِ، وَعَبِّدْنى لَكَ، وَلاتُفْسِدْ عِبادَتى بِالْعُجْبِ، وَاَجْرِ لِلنّاسِ عَلى‏ يَدِىَ الْخَيْرَ، وَلاتَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ، وَ هَبْ لى مَعالِىَ الْاَخْلاقِ، وَاعْصِمْنى مِنَ الْفَخْرِ. 
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَلاتَرْفَعْنى فِى‏النّاسِ دَرَجَةً اِلاّ حَطَطْتَنى عِنْدَ نَفْسى‏مِثْلَها، وَلاتُحْدِثْ لى عِزّاً ظاهِراً اِلاّ اَحْدَثْتَ لى ذِلَّةً باطِنَةً عِنْدَ نَفْسى بِقَدَرِها. 
اَللَّهُمَّ لاتَدَعْ خَصْلَةً تُعابُ مِنّى اِلاّ اَصْلَحْتَها، وَلاعآئِبَةً اُوَنَّبُ بِها اِلاّ حَسَّنْتَها، وَلا اُكْرُومَةً فِىَّ ناقِصَةً اِلاّ اَتْمَمْتَها.
اَللَّهُمَّ وَفِّقْنى لِطاعَةِ مَنْ سَدَّدَنى، وَمُتابَعَةِ مَنْ اَرْشَدَنى. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَسَدِّدْنى لِأَنْ اُعارِضَ مَنْ غَشَّنى بِالنُّصْحِ، وَاَجْزِىَ مَنْ هَجَرَنى بِالْبِّرِ، وَاُثيبَ مَنْ حَرَمَنى بِالْبَذْلِ، وَاُكافِىَ مَنْ قَطَعَنى بِالصِّلَةِ، وَاُخالِفَ مَنِ اغْتابَنى اِلى‏ حُسْنِ الذِّكْرِ، وَاَنْ اَشْكُرَ الْحَسَنَةَ، وَاُغْضِىَ عَنِ السَّيِّئَةِ.
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَحَلِّنى بِحِلْيَةِ الصّالِحينَ، وَاَلْبِسْنى زينَةَ الْمُتَّقينَ: فى بَسْطِ الْعَدْلِ، وَكَظْمِ الْغَيْظِ، وَاِطْفآءِ النّآئِرَةِ، وَضَمِّ اَهْلِ الْفُرْقَةِ، وَاِصْلاحِ ذاتِ الْبَيْنِ، وَ اِفْشآءِ الْعارِفَةِ، وَسَتْرِ الْعآئِبَةِ، وَ لينِ الْعَريكَةِ، وَ خَفْضِ‏الْجَناحِ، وَ حُسْنِ‏السّيرَةِ، وَسُكُونِ الرّيحِ، وَطيبِ الْمُخالَقَةِ، وَالسَّبْقِ اِلَى الْفَضيلَةِ، وَايثارِ التَّفَضُّلِ، وَتَرْكِ التَّعْييرِ، وَالاِفْضالِ عَلى‏ غَيْرِ الْمُسْتَحِقِّ، وَالْقَوْلِ بِالْحَقِّ وَاِنْ عَزَّ، وَاسْتِقْلالِ الْخَيْرِ وَانْ كَثُرَ مِنْ قَوْلى وَ فِعْلى، وَاسْتِكْثارِ الشَّرِّ وَاِنْ قَلَّ مِنْ قَوْلى وَ فِعْلى. وَاَكْمِلْ ذلِكَ لى بِدَوامِ الطّاعَةِ، وَلُزُومِ الْجَماعَةِ، وَرَفْضِ اَهْلِ الْبِدَعِ وَمُسْتَعْمِلِ الرَّأْىِ الْمُخْتَرَعِ. 
اَللَّهُمَّ وَ اَنْطِقْنى بِالْهُدى‏، وَ اَلْهِمْنِى التَّقْوى‏، وَ وَفِّقْنى لِلَّتى هِىَ اَزْكى‏، وَاسْتَعْمِلْنى بِما هُوَ اَرْضى‏.
اَللَّهُمَّ اسْلُكْ بِىَ الطَّريقَةَ الْمُثْلى‏، وَاجْعَلْنى عَلى‏ مِلَّتِكَ اَمُوتُ وَ اَحْيى‏.
اَللَّهُمَّ اجْعَلْ سُكُونَ قَلْبى وَ اُنْسَ نَفْسى وَاسْتِغْنآئى وَ كِفايَتى بِكَ وَ بِخِيارِ خَلْقِكَ. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَاجْعَلْنى لَهُمْ قَريناً، وَاجْعَلْنى لَهُمْ نَصيراً، وَامْنُنْ عَلَىَّ بِشَوْقٍ اِلَيْكَ، وَ بِالْعَمَلِ لَكَ بِما تُحِبُّ وَ تَرْضى‏، اِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَديرٌ، وَ ذلِكَ عَلَيْكَ يَسيرٌ. 

منِ از دیار حبیبم نه از بلاد غریب، مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم...