دوشنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۸۹

با دل آرامی مرا خاطر خوشست/ کز دلم یکباره برد آرام را


دلم هوای مدینه کرده، هوای بقیع
هر چند سهم من تنها تکیه زدن به دیوارش بود و اشکی یخ زده
دلم تنگ شده، برای دیدن بقیع ندیده و فضای پر از غربتش
برای تنهایی های علی، برای اشکهای زهرا، برای ناله های ام البنین
برای آرامش غریب حرم پیغمبر
دلم تنگ شده، برای لبیک لبیک گفتن های مسجد شجره، برای نخلهای تنهاش، برای عرفات، برای عرفات
دلم تنگ شده برای خودم، از وقتی پرده رو لحظه ای از جلوی چشمانم کنار زدی و دیدم
دیدم بی نهایتت رو، عظمتت رو، محبتت رو
دلم تنگ شده برای سعی صفا و مروه
برای یس
 برای یوسف تنهای فاطمه، برای تو
...