یکشنبه، آبان ۰۱، ۱۳۹۰

فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ

مشکن دلم که حقه راز نهان توست
ترسم که راز در کف نامحرم اوفتد
...

جمعه، مهر ۲۹، ۱۳۹۰

ز دست کوته خود زیر بارم...

همین که گذاشتی بدونم هستن هنوز این آدمها، همین که اجازه دادی بشناسمشون و از بودنشون تو این دنیا لذت ببرم از سرم هم زیاده، منو چه به رویای همراهی...

پنجشنبه، مهر ۲۱، ۱۳۹۰

نفحات نور...

آن روز گِل بودم، می گریختم، امروز همه دل شدم در می آویزم. اگر آن روز به یک گل دوست نداشتم امروز به غرامت آن به هزار دلت دوست می دارم...

پی نوشت: برای اینکه بدونی یه چیزی هست اما نگفتنی همین بس که بدونی صد بار نوشتم و پاک کردم و نشد...
هر چی هست شیرینه و زیبا، لطیف و پاک...

شنبه، مهر ۱۶، ۱۳۹۰

امشب آسمان شهاب باران است...

خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست
طاقت بار فراق این همه ایامم نیست

میل آن دانه خالم نظری بیش نبود
چون بدیدم ره بیرون شدن از دامم نیست

نه به زرق آمده​ام تا به ملامت بروم
بندگی لازم اگر عزت و اکرامم نیست

به خدا و به سراپای تو کز دوستیت
خبر از دشمن و اندیشه ز دشنامم نیست

دوستت دارم اگر لطف کنی ور نکنی
به دو چشم تو که چشم از تو به انعامم نیست
...

فارغ التحصیلی این دوره هم مبارک :)

یه روز خوب و مبارک پاییزی یه برگه دیگه زندگی ام ورق خورد و می دونم این یعنی آغاز فصل های جدید و زیباتر...

دوشنبه، مهر ۱۱، ۱۳۹۰

زندگی

نیدونم خوبه یا بد اما بهرحال هلاک خودمم! ساعت 3 از کار رفتم دانشکده به همه سر زدم، رفتم پیش استاد داورم و آخرین تغییرات رو باهاش چک کردم، ساعت دفاع رو تعیین کردم و برگشتم.
تمام راه رو تا خونه خدا رو شکر کردم بابت لحظه لحظه گذشته و ذره ذره داده و نداده اش. ساعت 5 رسیدم خونه. با مامان ناهار مورد علاقه ام رو خوردم. بعد یه خورده درد و دل کردیم و حرف زدیم، خندیدیم، گریه کردیم، رقصیدیم. بابایی اومد، چایی مخصوص خودم رو درست کردم و تازه ساعت 8 شب اومدم تو اتاق بشینم سرکارام. آهنگای خفن جدید اهدایی رو گذاشتم و دارم آخرین اصلاحات پایان نامه رو وارد می کنم که نسخه نهایی رو تحویل بدم برای دفاع. آهنگا رو میکس کرده داده به من، یکی اش ته اشک و یکی اش ته رقص و من با مهارت هر چه تمام تر خودم رو با همه شون انطباق می دم و لذتش رو می برم. بعد مدیونی فکر کنی نوشتن خاطرات روزانه و ابراز خودشیفتگی تو این گیر و دار، هیچ ربطی به دفاع نداره!! خلاصه شدم یه رنگین کمون تمام عیار و فکر کنم همه عشق زندگی هم به همین باشه، نه؟! ;)