جمعه، مرداد ۱۵، ۱۳۸۹

رود به خواب دو چشم از خیال تو هیهات، بود صبور دل اندر فراق تو حاشاک

برگشتم اما دلتنگم. پر از امید شدم، اما دلتنگم...
باز منم و یه عالم مشق! عقب افتاده. اما منیت من یه فرقهایی کرده حالا، هر چند ناچیز، اما فرق کرده. درسته که قدّم اندازه سفر دهساله و صد ساله یه شبه نبود، نیست، اما اندازه درک دلتنگی محبوب بی همتایی چون علی ابن موسی الرضا که هست، هست؟! کاش باشه...
همین که دلتنگی اش نصیبم بشه خودش یه دنیااا نعمته، به خدا نعمته، که من کجا و عشق چون اویی کجااا...