چهارشنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۸۹

کشتی نفس آدمی لنگری است و سست رو، زین دریا بنگذرد بی ز کشاکش و خله

و اسم امّارگی بر نفس بدان معنی است که امیر قالب او باشد. و امّاره لفظ مبالغت است از امیر و آمر، یعنی بغایت فرماینده و فرمانروا است. فرماینده است به موافقات طبع خویش و مخالفات فرمان حق، و فرمانروا است بر جملگی جوارح و اعضا تا بر وفق طبع و فرمان او کار کنند.
و تا نفس سر بر خط فرمان حق ننهد، و منقاد شرع نشود، از صفت امّارگی خلاص نیابد، که این دو صفت ضّد یکدیگرند. تا امّاره است مامور نتواند بود، و چون ماموره گشت، از امّارگی خلاص یافت.