دوشنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۸۸

مست

این روزا کمتر وقت خودم رو دارم، نه، راستش می خوام کمتر به خودم توجه کنم. پر مشغله نیستم اما وقت ندارم! مستِ مست، مست می کنم تا فراموش کنم. زمان از دستم می ره، خودمو رها کردم تو دست تقدیر. تقدیر...شایدم بخوام اینطوری باشه. می خوام بی خیال شم، فراموش کنم، مست باشم. به قول اون غریبه آشنا که خوب آدما رو شناخته بود
«می نوشم برای فراموش کردن شرمندگی از میخوارگی!»
گاهی هم مثه اون مالک ستاره ها سرم رو گرم می کنم به شمردن ستاره ها تا بگم خیلی جدی هستم و کلی هم کار دارم! اما...فقط بچه ها می دونن واقعا دنبال چی می گردن
شایدم همه اینا واسه این باشه که می خوام اهلی کردن رو فراموش کنم
انگار واقعا اهلی کردن چیز فراموش شده ایه و منم باید به همه قوانین آدم بزرگا تن بدم. آخه منم دیگه بزرگ شدم و
«به راستی که این آدم بزرگها خیلی خیلی عجیبند!»

نقل قولها از شازده کوچولوی آنتوان دوسنت اگزو پری