دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس...
« وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى »
درباره من
- باران
- من را هنوز اگرچه نشناخته ام و هر روز ابعاد جدیدی از این موجود پیچیده برایم روشن می شود، آنهم با دنیایی از ابهام در محدوده شناختیِ کوچک و با دخالت های خودآگاه و ناخودآگاه پر رمز و رازش، اما امیدوارم همان باشد که تو می خواستی، همان شود که تو می خواهی...
یادداشتهای پیشین
-
▼
2011
(132)
-
▼
دسامبر
(15)
- وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ...
- کی می گفت خواستن توانستن است؟!
- آن به که کار خود به عنایت رها کنند
- سلام...
- ... و گفت: «توبت از معصیت یکی است و از طاعت هزار...
- نرگس او که طبیب دل بیمار من است...
- تا شکر چون کنی و چه شکرانه آوری
- گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد...
- یه جای کار می لنگه!
- سلامٌ علی آل یاسین
- روی بنما و وجودم خودم از یاد ببر
- بهانه لیلی...
- حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی
- رَبّ اجْعَلْ سُكُونَ قَلْبى وَ اُنْسَ نَفْسى وَاسْ...
- من به کمند او درم او به مراد خویشتن، گر نرود به طب...
-
▼
دسامبر
(15)
پست‌ها
