جانم بگیر و صحبت جانانه ام ببخش
کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست
…
گم گشته دیار محبت کجا رود
نام حبیب هست و نشان حبیب نیست
…
عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد
ای خواجه درد هست ولیکن طبیب نیست
من را هنوز اگرچه نشناخته ام و هر روز ابعاد جدیدی از این موجود پیچیده برایم روشن می شود، آنهم با دنیایی از ابهام در محدوده شناختیِ کوچک و با دخالت های خودآگاه و ناخودآگاه پر رمز و رازش، اما امیدوارم همان باشد که تو می خواستی، همان شود که تو می خواهی...