یکشنبه، دی ۱۹، ۱۳۸۹

گور پدر هر چی....

مرده شور هرچی آدم ....
لعنتی هاااااااااااا
اون موقع که من جون می کندم تو گرمای تابستون و دهن روزه یه پام دانشکده بود یه پام خونه و شب تا صب زار می زدم از اذیت و آزار استادای محترم، بعضی ها زیر کولر ماشینشون دور خیابونا سرگرم پسر بازی بودن و جاده شمال آباد شد بابت رفت و آمد و تفریحشون! حالا توقع دارن من نتیجه این همه زحمت رو بی دردسر بزارم کف دست بانوی محترمه مکرمه که نکنه به تیریش قبای استاد مشترکمون بربخوره چرا سوگولی اش رو اذیت کردم، مرده شور همه شون رو ببرن........