مومن آن است که بداند در پس این دیوار کسی است که یک به یک بر احوال ما مطلع است و می بیند اگرچه ما او را نمی بینیم... این نماز، آخر برای آن نیست که همه روز قیام و رکوع و سجود کنی. الا غرض از این آن است که می باید آن حالتی که در نماز ظاهر می شود پیوسته با تو باشد. اگر در خواب باشی و اگر بیدار، اگر بنویسی و اگر بخوانی، در جمیع احوال خالی نباشد از یاد حق. تا هّم عَلی صَلاتِخِم دَائمُون باشی.
پس آن گفتن و خاموشی و خوردن و خفتن و خشم و عفو و جمیع اوصاف، گردش آسیاب است که می گردد. قطعا این گردش او به واسطه آب باشد زیرا خود را نیز بی آب آزموده است. پس اگر آسیاب آن گردش از خود بیند، عین جهل و بی خبری باشد. پس آن گردش را میدان تنگ است زیرا احوال این عالم است.
با حق بنال که «خداوندا، مرا غیر این سیِرم و گردش، گردشی دیگر، روحانی، میسر گردان. چون همه حاجات از تو حاصل می شود و کرم و رحمت تو بر جمیع موجودات عام است.» پس حاجات خود دم به دم عرض کن و بی یاد او مباش که یاد او مرغ روح را قوت و پر و بال است. اگر آن مقصود کلی حاصل شد، نورٌ علی نور. باری، به یاد کردن حق اندک اندک باطن منّور شود و تو را از عالم انقطاعی حاصل گردد.
یاد حق چنان است که اگر چه به ذاتش نرسی، الا یادش جّل جلاله اثرها کند در تو و فایده های عظیم از ذکر او حاصل شود.