جمعه، اسفند ۰۵، ۱۳۹۰

ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم...

ترسم از ناامیدی نیست
از نبودن امیدیِ که نیست...

پی نوشت: وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ...